او عارفی وارسته، ایثارگری سلحشور و اسوهای برای
دیگران بود كه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق رسیدن به هدف
متعالی و كسب رضای خدا و حضرت احدیت، شب و روز تلاش میكرد و سختترین و
مشكلترین مسؤولیت های نظامی را با كمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر
میپذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین میگوید :
« او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخلاص در عمل از ویژگیهای بارز
اوست. ایشان یكی از افراد درجه اولی بود كه همیشه مأموریت های سنگین
برعهده اش قرار داشت. حاج همت مثل مالك اشتر بود كه با خضوع و خشوعی كه
درمقابل خدا و در برابر دلاورمردان بسیجی داشت، درمقابله با دشمن همچون
شیری غرّان از مصادیق «اشداء علی الكفار، رحماء بینهم» بود. همت كسی بود كه
برای این انقلاب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت. او واقعاً به
امرولایت اعتقادكامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد، كه عاقبت هم
چنین كرد. همیشه سفارش میكرد كه دستورات را باید موبهمو اجرا كرد. وقتی
دستوری هرچند خلاف نظرش به وی ابلاغ میشد، از آن دفاع میكرد. ابراهیم از
زمان طفولیت، روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت. »
پدر بزرگوارش میگوید :
« محمدابراهیم از سن 10 سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیبهای سیاسی
ونظامی، هرگز نمازش ترك نشد. روزی از یك سفرطولانی و خسته كننده به منزل
بازگشت. پس از استراحت مختصر، شب فرا رسید. ابراهیم آن شب را با همه
خستگیهایش تا پگاه، به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت
سفارش نمود، گفت: مادر! حال عجیبی داشتم. ای كاش به سراغم نمی آمدی و آن
حالت زیبای روحانی را از من نمیگرفتی.»
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود، دست از دعا ونیایش برنداشت. نماز
اول وقت را برهمه چیز مقدم میشمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود.
او به راستی همه چیزش را فدای انقلاب كرده بود. آن چیزی كه برای او مطرح
نبود خواب وخوراك و استراحت بود. هر زمان كه برای دیدار خانوادهاش به
شهرضا میرفت، درآنجا لحظهای از گره گشایی مشكلات و گرفتاریهای مردم
بازنمیایستاد و دائماً در اندیشه انجام خدمتی به خلقالله بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود كه در طول حیات نظامی خود فرزند
بزرگش را فقط شش بار و فرزند كوچكتر خود را تنها یكبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع میسوخت و چونان چشمهساران درحال جوشش بود و یك آن از تحرك
باز نمیایستاد. روحیه ایثار و استقامت او شگفت انگیز بود. حتی جیره و
سهمیه لباس خود را به دیگران میبخشید و با همان كم، قانع بود و درپاسخ
كسانی كه میپرسیدند چرا لباس خود را كه به آن نیازمند بودی، بخشیدی؟
میگفت: « من پنج سال است كه یك اوركت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو مدبّر بود. قدرت عجیبی درمدیریت داشت. آن هم یك مدیریت
سالم در اداره كارها و نیروها. با وجود آنكه به مسائل عاطفی و نیز
اصولمدیریت احترام میگذاشت و عمل میكرد، درعین حال هنگام فرماندهی قاطع
بود. او نیروهای تحت امر خود را خوب توجیه میكرد و نظارت و پیگیری خوبی
نیز داشت. كسی را كه در انجام دستورات كوتاهی مینمود بازخواست میكرد و
كسی را كه خوب عمل میكرد تشویق مینمود.
بینش سیاسی بُعد دیگری از شخصیت والای او به شمار میرفت. به مسائل لبنان و
فلسطین وسایر كشورهای اسلامی بسیار میاندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا
مطلع بود كه گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول ص درستیز
بوده است. او با وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل
سیاسی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگیهای اخلاقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان بركف بود.
به بسیجیان عشق میورزید و همواره در سخنانش از این مجاهدان مخلص تمجید و
قدرشناسی میكرد. « من خاك پای بسیجیها هم نمیشوم. ای كاش من یك بسیجی
بودم و در سنگر نبرد از آنان جدا نمیشدم.»
وقتی درسنگرهای نبرد، غذای گرم برای شهید همت میآوردند سؤال میكرد : آیا
نیروهای خط مقدّم و دیگر اعضای همرزممان در سنگرها همین غذا را میخورند یا
خیر؟ و تا مطمئن نمیشد دست به غذا نمیزد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤلان امر تأكید و توصیه داشت.
او كه از روحیه ایثار واستقامت كمنظیری برخوردار بود، با برخوردها و صفات
اخلاقیاش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و
خود به آنچه میگفت، عمل میكرد. عشق وعلاقه نیروها به او نیز از همین راز
سرچشمه میگرفت. برای شهید همت مطرح نبود كه چكاره است، فرمانده است یا
نه. همت یك رزمنده بود، همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته.
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت